کتاب مغازه جادویی جست و جوی یک جراح مغز و اعصاب برای کشف اسرار مغز و رازهای قلب قلب یک قطب نما است و این بزرگترین موهبت توست ،جیم .اگر زمانی گم شدی ،فقط آن را باز کن،مطمئن باش که همیشه تو را به مسیر درست هدایت می‌کند. جمله ی دیگری را در حاشیه ی بالای صفحه خواندم .آنچه فکر میکنی بهترین گزینه برای تو است ،همیشه خوب نیست .روث به من هشدار داده بود .به من گفته بود قبل از تجسم چیزهایی که می‌خواهم، قلبم را باز کنم و ازاین قدرتم عاقلانه استفاده کنم.من این کار را نکرده بودم .آیا ممکن است همه چیز را اشتباه متوجه شده باشم ؟فکر میکردم تنها چیزی که می‌خواهم، پول است .اما حقیقت این بود که من این پول را به دست آورده بودم ،ولی هنوز براین کافی نبود.گویی نمایش ادامه پیدا کرده بود و میلیون ها نفری به دور من جمع شده بودند .من هنوز هم مثل روز اولی که روث را ملاقات کرده بودم ،تنها وترسیده وگمشده بودم .اگر بخواهم کاملا روراست باشم ،بخشی از من بعدازناپدید شدن پول هایم ،احساس آزادی بیشتری میکرد. هیچ شگرد جادویی ای تا آخر دوام نمی‌آورد. کتاب مغازه جادویی نویسنده جیمز آر.دوتی مترجم شبنم سلطان پور تعداد صفحات: ۱۸۴ انتشارات آذرمیدخت سایز: رقعی جلد: شومیز کاغذ: بالک